ازش میپرسم: والدینت تا کی هستن؟ میخنده و میگه: کنترات برداشتن فک کنم من باید برم با دوق میگم: آخیش بهتر! بهش میگم: الان روزهای پادشاهیت هست؛ تازه داری مثه آدم ها زندگی میکنی! تا همین یکی دو سال پیش؛ هوا که سرد میشد و زود شب میشد تا میرسیدی خونه زنگ میزدی و من دلم از اون حجم خالی بودن اطرافت میگرفت! از اینکه هیچ چراغی منتظرت روشن نیست و خونه یخ کرده که تازه برسی بخاری روشن کنی و بی غذا تازه میومدی زنگ میزدی برات غذا بیارن تازه منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

livelyschool okletnum www.libraryshahed.ir متفاوت ترین وبلاگ معرفی کتاب برند قفل دیجیتال آداک طراحی سایت ronbutth موزیک ساری